مرد مسن و ناشنوایی به دنبال منزل پسر خود می گردد و با راهنمایی رهگذران به آنجا می رسد و ماجراهایی با نوه ها و فرزند خود می آفرینند.
ماجرای دو دوست و همشاگردی است که در مسابقه هر دو رقیب یکدیگرند جواد کفش مناسب برای مسابقه نداشته و سینا خوشحال است اما پدرش با خواندن شعری از حافظ و ذکر صفات حضرت علی او را راهنمایی می کند.
در شبهای حکومت نظامی فردی زخمی میشود سینا و خواهرش او را به بیمارستان می رسانند.
سینا و خواهرش به دید و بازدید عید نمی روند و برای این کار بهانه های مختلف دارند اما بعد معلوم می شود علت، کفشهای آنهاست که در جشن نیکوکاری به نیازمندان هدیه داده اند.
در هفته نیکوکاری خانواده سینا هر کدام سعی دارند کار نیک انجام دهند. پدر مردم را مجانی به خانه هایشان می برد و سینا لباسهای دوخته را به صاحبانشان می رساند.
سینا می خواهد با عیدی خود یک کوله پشتی بخرد اما پول کم می آورد. باقی آن را از دائی خود می خواهد. او قول می دهد تا باقی پول را به عنوان عیدی به سینا بدهد.
پدر سینا پارچه اهدایی اداره را به خیاط می دهد تا برای خودش و او کت و شلوار بدوزد ولی پارچه کم می آید. مشتری دیگر پارچه جلیقه خود را به آنها می بخشد.
خانم مسنی که او را مادربزرگ می خوانند و در همسایگی خانواده فرخنده و سینا زندگی می کند بسیار تنهاست. بنابراین آنها در شب سال تحویل به دیدن او می روند.
پسربچه ای به سینا می گوید اگر هنگام سال تحویل یک ماهی طلایی در خانه باشد سال خوبی خواهد داشت. اما پدر به او می گوید این جز خرافات چیزی نیست و هر کس با سعی خود روزهای خوبی دارد.
سینا لباس یک مشتری را که برای عروسیش می خواهد با اتو می سوزاند بنابراین مجبور می شود با او تمام پارچه فروشیها را بگردد. در آخر پارچه مورد نظر را پیدا میکنند.
سینا به دلیل بیماری در خانه مانده و در این حین میر نوروزی از داخل تلویزیون به دیدن او آمده و اختیاراتی به او می دهد و سینا از این توانایی خود سوءاستفاده کرده و به پدر و خواهر خود دائما دستور می دهد اما در پایان متوجه شد که همه آنها خواب بود.
در یک مدرسه دخترانه قرار است تعدادی از دانش آموزان به عنوان شهردار انتخاب شوند و در اداره شهر، مدرسه و خانه به خانواده و مدرسه کمک کنند. هدف از این طرح ایجاد مسوولیت دانش آموزان می باشد در نهایت یک کاندیدا و چند معاون در مدرسه این وظیفه را به عهده می گیرند.
خسارت
کوچه محبت
ترس