ماجرای دو دوست و همشاگردی است که در مسابقه هر دو رقیب یکدیگرند جواد کفش مناسب برای مسابقه نداشته و سینا خوشحال است اما پدرش با خواندن شعری از حافظ و ذکر صفات حضرت علی او را راهنمایی می کند.