زهره افشار همه چیز را فراهم کرده تا شایگان را کاملا با خود همراه کند و نادر سرمد نیز با همراهیِ زهره در مسیرِ گرفتنِ انتقامی ست که مدت ها انتظارش را می کشیده است. هما در گوشه ای زندانی شده و پایانِ این بازی پیش چشمانش تیره تر از هر زمانِ دیگری ست. شبی طولانی و سخت می گذرد تا آفتابِ سپیده ی صبح دوباره بر آید...