جاوید هیچکس نیست و هیچ آمار و شناسنامه ای ندارد. اما تمامِ وجودِ اَبرا و همه ی کس و کارِ عاطی ست. جاوید راهی ندارد جز اینکه در عشق و زندگی یاغی باشد.
مرا ببوس... برای آخرین بار تو را خدانگهدار... که میروم به سوی سرنوشت
دارم به یه راه گُنده فکر میکنم که باهاش برم بالا. من یه نفر نیستم، من دوهزارتا دردم...
به زندگی جدیدت خوش اومدی
"هیچ قدرتی توی جهان نمیتونه جلوی کسی که هدف داره رو بگیره؛ برو..."
من خرخره باعث و بانیش رو مثل گرگ پاره میکنم...
شاید بشه گذشته رو فراموش کرد اما تبعاتش یه عمر باهاته...